بازدید امروز : 143
بازدید دیروز : 392
غالب لغت شناسان، اصطلاح "اصلاح" را در معنای "به شایستگی آوردن و کار را بطور صحیح انجام دادن" و در مقابل "افساد" را در مفهوم "کار را خراب و تباه کردن" به کار برده اند؛ اما این ترجمان هم نتوانسته از بار کلی این مفهوم بکاهد. زیرا ابهام تازه ای که در معنای اصلاح بوجود می آید، آن است که مقصود از "شایستگی" در "به شایستگی آوردن" چیست؟ و یا منظور از "خراب" در معنای افساد چیست؟!
همین ابهام بزرگ در طول تاریخ بشریت، این فرصت طلایی را برای افراد و تفکرات پلید و شر بوجود آورده که با سوء استفاده از آن، خود را "اصلاح طلب" و یا "مصلح" جا بزنند و "مصلحت" را صرفا در افکار معوج خود معرفی کنند؛ کما این که پروردگار متعال در آیات 10 و 11 سوره ی بقره درباره ی ادعای اصلاح طلبی منافقین می فرماید:
و اذا قیل لهم لاتفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون. الا انهم هم المفسدون ولکن لایشعرون.
هرگاه به آنان گفته شود در زمین فساد مکنید، می گویند ما فقط اصلاحگرانیم. آگاه باشید که همین ها مفسدند و خود هم به دقت درک نمی کنند.
بنابراین یکی از انحرافات مدعیان اصلاحات، سوء استفاده از ابهام در معنای اصلاح طلبی می باشد. بطوریکه نقل است فرعون که خود مجسمه ی فساد و پلشتی روی زمین بوده است، همواره ادعای اصلاح طلبی داشته و دشمنان خود را مفسد معرفی می نموده است.
اما قبل از ذکر انحراف دوم، لازم است تا به بیان مقدمه ای بپردازیم.
هر مکتبی، غایت و مقصودی دارد و هر دگرگونی و تغییری در راستا و سمت و سوی آن هدفِ مطلوب از زاویه ی دید آن مکتب، "اصلاح طلبی" محسوب می شود و هر تحولی که روند را از سمت و سوی آن هدف، منحرف سازد، از دریچه ی نوع نگاه آن نحله، "افساد" تلقی می گردد. بطور مثال، تعریفی که از مکتب "سکولاریسم" آمده عبارتست از:
مردود سازی دین و عقیده ی مذهبی:
بنابر منطقی که در بالا ذکر شد، طبعا کسانی که مسیر خود را به سمت صراط سکولاریسم تغییر می دهند، از منظر سکولار مسلکان، آنان اصلاح طلب و برعکس، جریانی که طریق خود را از این تفکر سوا سازد، افساد طلب محسوب خواهند شد. حال ممکن است اهداف دو مکتب کاملا مغایر با یکدیگر باشند. در این موقعیت غالبا اصلاح طلبی در یکی از آن دو مکتب، افسادطلبی در مکتب دیگر محسوب می شود و برعکس.
انحراف دومی که در بالا به آن اشارتی رفت، آن است که مدعیان اصلاح طلبی بدون توجه به اهداف یک مکتب، بخواهند تحولاتی که در آن مکتب، اصلاحات به حساب می آید را در مکتب دیگری، عینا، پیاده سازی کنند که این فعل، غالب اوقات به جای آن که صلاح را برای آن طرز تفکر به ارمغان آورد، تباهی و فساد را پیشکشش می کند. اشکالی که مدعیان اصلاح طلبی وطنی نیز دچار آن شدند.
جریان موسوم به "دوم خرداد"، از بدو شکل گیری اش، "اصلاح طلبی" را شعار خود قرار داد، غافل از آن که در بسیاری از موارد در اهدافی که این جریان آن را دنبال می کرد، تناقضات شدیدی با اصل جمهوری اسلامی وجود داشت. طبعا کسی که خود را راجع به یک مکتب، اصلاح طلب می نامد، راجع به اصل و هدف آن تفکر مناقشه ای ندارد و صرفا در صدد است تا برخی ناراستی ها و اعواجاجات را اصلاح نماید؛ لکن آنچه اصلاح طلبان داخلی از خود به منصه ی ظهور گذاشتند، آن بود که نظام جمهوری اسلامی را از بنیاد و اساسش قبول نداشتند و به نوعی "استحاله" را به جای اصلاح طلبی، پیش زمینه ی ذهن خود قرار داده بودند :
- عباس عبدی: انقلاب اسلامی، متاثر از الگوی حکومت شوروی سابق است و سرانجام آنها هم یکسان خواهد بود. (هفته نامه ی راه نو/ شهریور 77)
- یوسفی اشکوری: حکومت اسلامی به حکومتی فقهی تبدیل شده است، در حالیکه قرار نبود ما فقه را در هر سه قوه پیاده کنیم، قرار بود چارچوب اسلامی باشد.(روزنامه ی نشاط/ اردیبهشت 78)
- عبدالکریم سروش: انقلاب ما براساس اسلام اسطوره ای بنا شده، نه اسلام عقلانی. روحانیت ما همیشه عوام زده و دنباله رو عوام بوده اند و عوام هم اسلام اسطوره ای را بهتر قبول می کنند تا اسلام عقلایی. (روزنامه ی نشاط/ خرداد 78)
- حسین بشیریه: انقلاب در قالب گذشته ی خود، به بحران مشروعیت و ایدئولوژیکی گرفتار شده است و روند دموکراتیک روز به روز بیشتر جا می افتد. (روزنامه ی عصرآزادگان/ مهر78)
- سعید حجاریان: رهبری کاریزماتیک دینی به درد اصل جنبش و انقلاب می خورد و اگر پای آن به دوران ثبات و سازندگی کشیده شود، به استبداد دینی منجر خواهد شد. (هفته نامه ی مبین/ شهریور 78)
- صادق زیباکلام: دین رسمی و ایدئولوژی حکومتی در کشور ما، به تدریج کفگیرش به ته دیگ خورده و نمی تواند پاسخگوی نیازهای آدمی باشد. به تدریج معلوم می شود که امر شریعت، یک امر شخصی است و سیاست راهش را از دیانت جدا می کند. (ماهنامه ی دنیای سخن/ اسفند 78)
همانطور که از جملات فوق و صدها اظهارنظر دیگر از متفکران و صاحبنظران مدعی اصلاح طلبی برمی آید، آنان با سوء استفاده از معنای کلی و مبهم "اصلاحات" و نیز اشتباه –سهوی یا عمدی- در نادیده انگاشتن اهداف نظام جمهوری اسلامی، با گرته برداری از شیوه های اصلاح طلبی از مکاتب مادی و انسان پرداخته ای چون "لائیسم"، "سکولاریسم"، "پرگماتیسم"، "لیبرالیسم" و ... سعی در پیاده سازی آن متودها در کشورمان را داشته و دارند.
استراتژیهایی چون "خروج از حاکمیت"، "به موزه های تاریخ سپردن اندیشه های امام(ره)"، "تساهل و تسامح" و ... ، حاصل چنین لغزشیهایی بود که مغرضانه یا گمراهانه، اصلاحات را به سوی استحاله سوق داد و موجبات روی گردانی مردم را از آنان فراهم ساخت و حال همان تفکر بی آنکه ذره ای از مواضع پیشین خود کوتاه آمده باشد، پا به عرصه ی انتخابات هشتم مجلس شورای اسلامی گذاشته است و با این صغرا و کبراها تکلیف، خیلی واضح می نمایاند.
العاقل یکفیه الاشاره...
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید